کد مطلب:224088 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

اصرار و قبول به شرط
دیدیم كه در خلال مذاكرات طبق نقشه ی قبلی و اصلی امام را برای آن خواسته بود كه از حسن شهرت و مقام علمی و تقوی و محبوبیت آن حضرت برای حكومت خود استفاده كند چنانچه بازیگران امروز هم از موقعیت و حسن شهرت شاگردان مكتب رضوی چنین استفاده می كنند و لذا می دانست كه امام رضا علیه السلام حاضر به این تعارف مجازی نیست مأمون هم كسی نبود كه سلطنت قاهره ی خود را واگذار كند و راه پارسائی پیش گیرد و انزوا گزیند لذا اول اصرار به اصل خلافت داشت و بعد به ولایتعهدی و امام صریحا به او فرمود كه در جفر و جامعه دیده ام كه این كار عملی نیست مأمون اصرار كرد و تهدید نمود امام فرمود «اگر اجبار است ولایتعهدی را بدون مسئولیت عزل و نصب قبول می كنم كه وجود تشریفاتی باشم» چنین هم شد.؟!!

محمد بن زید رازی روایت می كند كه پس از شهادت امام از خوارج شنیدم می گفتند ابوالحسن موافق قبول این منصب بود در حالی كه من از آن حضرت حدیثی شنیده بودم و به آنها جواب دادم كه امام چنین فرمود: روزی یكی از خوارج شرفیاب شد به امام علیه السلام گفت شما كه می دانستید اینها به كفر اصلی باقی هستند و حیله ی سیاسی می كنند چرا قبول فرمودی؟؟



[ صفحه 508]



فقال ابوالحسن علیه السلام ارأیت هؤلاء أم عزیز مصر و أهل مملكته إن هؤلاء یرعمون انهم موحدون و اولئك یوحد و الله و لم یعرفوه و یوسف بن یعقوب بنی و ابن بنی و قد قال لعزیز اجعلنی علی خزآئن الأرض انی حفیظ علیهم فكان یجالس الفراعنه و أنا أجبرت علی هذا الأمر و كرهت الدخول فیه فما الذی نقمت فیه.

آنگاه خارجی گفت كه راست گفتی و حقا كه شما فرزند رسول خدا هستی.